خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله
نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی
رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما ایرانی ها اعتماد کرده نگهبان
نگماردهاند؟»
گفت:
«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم:
«اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند…» نپرسیده گفت: گر کسی از
ما، فیلش یاد هندوستان کند خود ما بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم.
ديزى تو اگر بود خالى
گوشت هر كيلواش بود سه هزار
روزنامه كه شانزده ورق است
قيمتش قيمت نخ سيگار
بيست تومان بده به همشهرى
اطلاعات ، صبح يا ابرار
جدولش را سپس نظاره بكن
در ستون عمودى سه و چار
مرغ و ماهى نويس و جوجه كباب
روغن و گوشت با سس بسيار
بعد هى پاك كن دوباره نويس
تا شوى خسته يا اولى الابصار
* * *
گر تو هم رنج مىبرى هالو
از تب سوء تغذيه ناچار
با صداى رسا بزن فرياد
سر هر كوى و برزن و بازار
بر سر و پاى فقر فرهنگى
اى دو صد لعنت خدا - بشمار
استاد هالو
اخبار دیشب را که نگاه می کردم دلم گرفت/ درد را باید در کجا جست؟/ مشکل از من است یا ضرغامی؟/ خانم دکتر گزارشگر دیروز خبری را تحت پوشش قرار داده بود که در آن حاکی از یک اتفاق ناگوار و تاثربرانگیز میداد/ خبر چه بود؟/ حادثه این بود/......
در مکتب ایرانی دیدن موی سر زنهای خارجی و بیگانه از تلویزیون حلال است ولی زنهای هموطن........
ما که با میتی کومان و پسر شجاع بزرگ شدیم، شدیم این؛
وای به حال اینا که دارن با عمو پورنگ و خاله شادونه بزرگ میشن…