یه بازاریابِ جارو برقی درِ یه خونه ای رو میزنه، و تا خانمِ خونه در رو باز میکنه قبل از اینکه حرفی زده بشه، بازاریاب میپره تو خونه و یه کیسه کود گاوی رو روی فرش خالی میکنه
و
میگه: اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه ی اینها با این جاروبرقی قدرتمند نباشم حاضرم که تمامِ این گُـــه ها رو بخورم!
خانوم میگه: سُــسِ سفید میخوای یا قرمز؟
بازاریاب: چــــرا؟
خانوم: چند وقته برقِ خونه مون قطعه ..!
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
سیب وخلاقیت
یکی قانون جاذبه زمینو کشف می کنه یکی Apple یکی هم قلیون میوه ای
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
کشف نامه تکاندهنده بروسلی به همسرش بعد از سالها:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
言语不得”的晁盖忽然醒了过来,“转头看着宋江”,
谆谆嘱咐道:“贤弟保重。若哪个捉得射死我的,便教他做梁山泊主!!
忽然醒了过来,“转头重。若哪个捉得射死我的,便教他
言语不得”的晁盖谆嘱咐道:“贤弟保重。若哪个捉得射来,“转头
言语不得”的晁盖忽然醒了过来,“转头看着宋
谆谆嘱咐道:“贤弟保重。若哪个捉得射死我的,便教他做梁山泊
忽然醒了过来,“转头重。若哪个捉得射死我的,便教他
言语不得”的晁盖谆嘱咐道:“贤弟保重。若哪个捉得射来,“转头
منم خیلی ناراحت شدم!!!
شما چطور؟
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
بعد از خوندنِ این متوجه میشید که که مغزتون اجازه خوندنِ “که” دوم رو به شما نداد !
تاریخ: چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:
مطالب ,
مطالبقصار,
خواندنی,
تفریحی,
سرگرمی,
باحال,
مضحک,
خنده,
خنده دار,
داستان,
داستان کوتاه,
سوتی,
,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
فقط یک اصفهانی میتواند یک جمله با 20 فعل بسازد:
داشتم می رفتم برم دیدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بیبینم میاد نیمیاد دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم...
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن