موضوعات متنوع
موضوعات متنوع

عکس برتر سال سقوط یک جوجه پرنده از لانه ونجاتش توسط خانواده وی

 




تاریخ: سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:عکس برترسال,عکس سال,سال,عکس,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن




تاریخ: یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن




تاریخ: یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:,سوتی,سوتی وطنی,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن




تاریخ: یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:خلاقیت,ایرانی,پلاک ماشین,زوج وفرد,آدامس,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن




تاریخ: یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

بازی تست سرعت ودقت عمل کرد

 




تاریخ: پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

 




تاریخ: شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن




تاریخ: شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

به مناسبت قهر کردن ا.ن
برای دریافت آهنگ های پیشواز
۱- نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن کد ۷۰۷۰
۲-اومدنت چه شیرین چه تلخ رفتن تو/ ای یار نازنینم چه خوب دیدن تو کد ۷۵۷۵
۳-ای جان اداشو کد ۸۹۸۹
به ام تی ان ایرانسل پیامک کنید.




تاریخ: شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

ازدواج آدم و حوا تو هیچ دفتری ثبت نشده؛ هیچ آخوندی هم نبوده صیغه کنه.



بدبختا! همه تون حرومزاده این!



از طرف شیطون




تاریخ: شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن




تاریخ: شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

 




تاریخ: شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

وحالا بعدش




تاریخ: چهار شنبه 7 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

این داستان برای من خیلی آشنا بود و باعث شد تا بفهمم من هیچ کاری در قبال والدینم نکرده ام!

وارد اتاق كه شدم تابلویی با این عنوان: "به بهشت نمی‌روم اگر تو آنجا نباشی مادر" بالای سر آن مادر بیمار دیدم.

او می‌گفت بهترین كادویی بود كه به مناسبت روز مادر از پسركوچكش گرفته بود.

"ماه‌سلطان تیموری" كه درغرب تهران زندگی می‌كرد ۱۱ سال بود زمینگیر شده و طی این مدت شاید یك شب هم راحت نخوابیده بود.

می‌گفت: یك عارضه نخاعی، قدرت حركت دست و پایم را گرفت و زمینگیر شدم.

تاكنون دوبار زیر تیغ جراحان رفته‌ام اما انگار زندگی نمی‌خواهد روی خوشش را به من نشان دهد.

شوهرم "رحمت‌الله دهقان" كارگر شركت "اتمسفر" بود و ۲۰ سال پیش در جاده مخصوص كرج، قربانی یك تصادف دلخراش شد.

با مرگ شوهرم خیلی تنها شدم و روزهای خیلی سختی را پشت سر گذاشتم. البته وجود سه پسر و دو دخترم، مرا به آینده امیدوار می‌كرد و پس از اینكه توان حركت را از دست دادم پسر كوچكم "تیمور" جوانی و زندگی‌اش را به پای من گذاشت.

شاید باورتان نشود در روزگاری كه بسیاری از فرزندان، پدر و مادر پیرشان را به باد فراموشی می‌سپارند یا روانه خانه سالمندان می‌كنند، "تیمور" برای من غذا پخت، لباس‌هایم را شست، رفیقم شد و در یك جمله، یار غار و باوفای من بود.

البته بارها به او گفتم اینقدر عمرت را به پای من نسوزان اما این پسر، مثل یك فرشته، عشق را در حق مادرش به تمام معنا تمام كرد. این پسر فداكار، الگویی تمام‌عیار در نیكی به پدر و مادر است.

در طول این مدت فقط یك بار، آن هم برای سه روز از من دور شد. "تیمور" پنج سال پیش ازدواج كرد اما برای اینكه مرا تنها نگذارد چند موقعیت خوب شغلی را از دست داد و حالا در مغازه خدمات كامپیوتری كه كنار خانه‌مان قرار دارد هزینه زندگی را تامین می‌كند.

در طول این ۱۱ سال حتی یك بار ندیدم و نشنیدم كه گله كند. گفتنش آسان است اما خودم كه می‌دانم چقدر رنج كشیده است. چه شب‌ها كه در كنار ناله‌های من شب‌زنده‌داری كرده و پرستار بی‌منت و همیشه بیدار من بوده است. هر وقت دلم تنگ شده برایم حافظ خوانده، هر وقت درد داشتم دست نوازشگرش مرهمم بوده و مرا دلداری داده است. آرزو دارم یك روز بتوانم از جایم بلند شوم و گوشه‌ای از زحمت‌هایش را جبران كنم. او که مثل پروانه دور من سوخته و ... گریه امان نداد تا مادر بیمار بیش از این سخن بگوید.

در آن روز تابستانی از "تیمور" كه جوان شایسته "سرخ حصار" لقب گرفته بود پرسیدم: خسته نشدی پسر؟ ۱۱ سال شب‌زنده‌داری و خدمت تمام وقت به مادر بیمار، كار آسانی نیست.
پاسخ داد: وقتی عشقت، زندگیت و عمرت، مادرت است دیگر خستگی معنا ندارد.
من از انجام وظیفه و خدمت به مادرم لذت می‌برم "تو گر لذت ترك لذت بدانی دگر لذت نفس، لذت نخوانی" این شعر را پدرم به من آموخت.

دیروز در كوچه باد می‌آمد، در باد غم می‌آمد، در غم بغض می‌آمد و در بغض اشك می‌آمد كه خبر آوردند "ماه سلطان" رفت. رفت پیش خدا و تمام شد تمام آن یازده سال شب‌زنده‌داری پسر فداكار برای مادر بیمارش ...

گویند که : بدن انسان می تونه در هر شرایطی حداکثر تا 45 واحد درد رو تحمل کنه؛ اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه! این واحد درد معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه!




تاریخ: چهار شنبه 7 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

    در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
    خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند
    ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند
    ازکنارهم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند

    ازاینرو مجبور بودند برگزینند: یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد.

    دریافتند که باز گردند و گردهم آیند.
    آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند
    و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند

    درس اخلاقی تاریخ
    بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه
    آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید




تاریخ: چهار شنبه 7 ارديبهشت 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا: